تاريخ : جمعه 29 آبان 1394برچسب:, | 19:54 | نویسنده : مهدی لایموت

 


ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم

تو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم

تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارم

تو را ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم

هنروار اندیشه‌ات رخشد و من
هم اندیشه‌ات، هم هنر دوست دارم

اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقد و نقل سیر دوست دارم

اگر خامه تیشه‌ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم

وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم

گمان‌های تو چون یقین می‌ستایم
عیان‌های تو چون خبر دوست دارم

به جان، پاک پیغمبر باستانت
که پیری‌ست روشن‌نگر دوست دارم

سه نیکش بهین رهنمای جهان است
مفیدی چنین مختصر دوست دارم

ابرمرد ایرانیی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم

نه كشت و نه دستور كشتن به كس داد
ازينروش هم معتبر دوست دارم

من آن راستين پير را گر چه رفته است
از افسانه آن سوي تر دوست دارم

هم آن پور بيداردل بامدادت
نشابوري هورفر دوست دارم

فري مزدك آن هوش جاويد اعصار
كه ش از هر نگاه و نظر دوست دارم

دليرانه جان باخت در جنگ بيداد
من آن شيردل دادگر دوست دارم

جهانگير و داد آفرين فكرتي داشت
فزونترش زين رهگذر دوست دارم

ستايش كنان ماني ارجمندت
چو نقاش و پيغامور دوست دارم

هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم

همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم

کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم

شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم

به لطف نسیم سحر روحشان را
چنان چون ز آهن جگر دوست دارم

هم افکار پرشورشان را که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم

هم آثارشان را، چه پند و چه پیغام
و گر چند سطری خبر دوست دارم

من آن جاودان یاد مردان که بودند
به هر قرن چندین نفر دوست دارم

همه شاعران تو وآثارشان را
به پاکی نسیم سحر دوست دارم

ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم

ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم

ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم

وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله‌ور دوست دارم

ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم

خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم

خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرین ترینش از شکر دوست دارم

فری آذرآبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم

صفاهان نصف جهان تو را من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم

خوشا خطه نُخبه‌زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه‌ور دوست دارم

زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم

بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم

خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که‌شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم

من افغان همریشه‌مان را که باغی‌ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم

کهن سُغد و خوارزم را با کویرش
که‌شان باخت دودهٔ قجر دوست دارم

عراق و خلیج تو را چون ورازورد
که دیوار چین راست در، دوست دارم

هم ارّان و قفقاز دیرینه‌مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم

چو دیروز افسانه، فردای رویات
به جان این یک و آن دگر دوست دارم

هم افسانه‌ات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر، دوست دارم

هم آفاق رویایی‌ات را که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارم

چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
به جای خود این هر دو سر دوست دارم

تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم

دگر باره برشو به اوج معانی
که‌ت این تازه رنگ و صور دوست دارم

نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم

جهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی

مهدی اخوان ثالثمهدی اخوان ثالث (م. امید) شاعر نامدار و ایران‌گرای معاصر در سال 1307 در مشهد چشم به جهان گشود و در 4 شهریورماه 1369 در تهران درگذشت و در باغ آرامگاه حکیم فردوسی به خاک سپرده شده است.

اشعار ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)، زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)، آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)، از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)، منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)، پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)، عاشقانه‌ها و کبود (۱۳۴۸)، بهترین امید (۱۳۴۸)، برگزیده اشعار (۱۳۴۹)، در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)، دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)، زندگی می‌گوید اما باز باید زیست... (۱۳۵۷)، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)، گزینه اشعار (۱۳۶۸).

سایر آثار
آورده‌اند که فردوسی (کتاب کودکان، ۱۳۵۴)، درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)، پیر و پسرش (قصه‌ای نه کوتاه برای بچه‌ها)، نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)، کتاب مقالات (جلد اول)، بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسیس ۱۳۵۷)، عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱).



تاريخ : جمعه 30 آبان 1394برچسب:, | 16:51 | نویسنده : مهدی لایموت

 

از مال جهان ز کهنه و نو

دارم پسری به نام خسرو

 

هر چند که سال او چهار است

پیداست که طفل هوشیار است

 

در دیده من چنین نماید

بر دیده غیر تا چه آید

 

هر چند که طفل زشت باشد

در چشم پدر بهشت باشد

 

آری مثل است که قر نبی

در دیده ی مادر است حسنی

 

هان ای پسر عزیز دلبند

بشنو ز پدر نصیحتی چند

 

ز این گفته سعادت تو جویم

پس یاد بگیر هرچه گویم

 

می باش به عمر خود سحر خیز

وز خواب سحر گهان بپرهیز

 

اندر نفس سحر نشاتی است

کان را با روح ارتباطی است

 

دریاب سحر کنار جو را

پاکیزه بشوی دست و رو را

 

صابونت اگر بود میسّر

بر شستن دست و رو چه بهتر

 

با حوله پاک خشک کن رو

پس شانه بزن به مو و ابرو

 

کن پاک و تمیز گوش و گردن

کاین کار ضرورت است کردن

 

تا آن که به پهلویت نشیند

چرک گل و گوش تو  نبیند

 

در پاکی دست کوش کز دست

دانند ترا چه مرتبت هست

 

چرکین مگزار بیخ دندان

کان وقتِ سخن شود نمایان

 

پیراهن خویش کن گزیده

هم شسته و هم اتو کشیده

 

کن کفش و کلاه با برس پاک

نیکو بسُتُر ز جامه ات خاک

 

در آینه خویش را نظر کن

پاکیزه لباس خود به بر کن

 

از نرم و خشن هر آنچه پوشی

باید که به پاکیش بکوشی

 

گر جامه گلیم و گرچه دیباست            

چون پاک و تمیز بود زیباست

 

چون غیر به پیش خویش بینی

انگشت مبر به گوش و بینی

 

دندان بر کس خلال منمای

ناخن بر این و آن مپیرای

 

در بزم چنان دهن مدرّان

کت قعر دهان شود نمایان

 

خمیازه کشید می نباید

توری که به خلق خوش نیاید

 

چون بر سر سفره یی نشستی

زنهار مکن دراز دستی

 

زان کاسه بخور که پیش دست است

بر کاسه دیگری مبر دست

 

دِه قوت ز بیش و کم شکم را

در بند مباش بیش و کم را

 

با مادر خویش مهربان باش

آماده خدمتش به جان باش

 

با چشم ادب نگر پدر را

از گفته ی او مپیچ سر را

 

چون این دو شوند از تو خرسند

خرسند شود از تو خداوند

 

در کوچه چو می روی به مکتب

معقول گذر کن و مؤدّب

 

چون با ادب و تمیز باشی

پیش همه کس عزیز باشی

 

در مدرسه ساکت و متین شو

بیهوده مگوی و یاوه مشنو

 

اندر سر درس گوش می باش

با هوش و سخن نیوش می باش

 

می کوش که هر چه گوید استاد

گیری همه را به چابکی یاد

 

کم و گوی و  مگوی هرچه دانی

لب دوخته دار تا توانی

 

 

 

آن قدر رواست گفتن آن

کاید ضرر از نهفتن آن

 

نادان به سر زبان نهد دل

در قلب بود زبان عاقل

 

اندر وسط کلام مردم

لب باز مکن تو بر تکلم

 

زنهار مگو سخن بجز راست

هر چند ترا در آن ضرر هاست

 

گفتار دروغ را اثر نیست

چیزی ز دروغ زشت تر نیست

 

تا پیشه توست راست گویی

هرگز مبری سیاه رویی

 

از خجلت شرمش ار شود فاش

یاد آر و دگر دروغ متراش

 

چون خوی کند زبان به دشنام

آن به که بریده باد از کام

 

از عیب کسان زبان فرو بند

عیبش به زبان خویش مپسند

 

زنهار مده بدان به خود راه

کز مونس بد نعوذ بالله

 

در صحبت سفله چون درآیی

بالطبع به سفلگی گرایی

 

با مردم زی شرف در آمیز

تا طبع تو ذی شرف شود نیز

 

لبلاب ضعیف بین که چندی

پیچد به چنار ارجمندی

 

در صحبت او بلند گردد

مانند وی ارجمند گردد

 

در عهد شباب چند سالی

کسب هنری کن و کمالی

 

تا آن که به روزگار پیری

در ذلت و مسکنت نمیری

 

امروز سه سال پیش از این نیست

بی علم دگر نمی توان زیست

 

گر صنعت و حرفتی ندانی

زحمت ببری ز زندگانی

 

از طبّ و طبیعی و ریاضی

قلب تو به هرچه هست راضی

 

یک فن به پسند و خاص خود کن

تحصیل به اختصاص خود کن

 

 

 

خوانم به تو بیتی از نظامی

آن میر سخنوران نامی

 

" پالانگری به غایت خود

بهتر ز کلاه دوزی بد"

 

آن طفل که قدر وقت دانست

دانستن قدر خود توانست

 

هر آنچه رود ز دست انسان

شاید که به دست آید آسان

 

جز وقت که پیش کس نپاید

چون رفت ز کف به کف نیاید

 

گر گوهری از کفت برون تافت

در سایه وقت می توان یافت

 

ور وقت رود به دست ارزان

با هیچ گهر خرید نتوان

 

هر شب که روی به جامه خواب

کن نیک تأمل اندر این باب

 

کان روز به علم تو چه افزود

وز کرده خود چه برده ای سود

 

روزی که در آن نکرده ای کار

آن روز ز عمر خویش مشمار

 

من می روم و تو ماند خواهی

وین دفتر درس خواند خواهی

 

این جا چو رسی مرا دعا کن

با فاتحه روحم آشنا کن

 

 

Iraj mirza picture.jpg
زادروز ۱۲۹۱ (قمری)
۱۸۷۴ (میلادی)
تبریز
پدر و مادر غلامحسین‌میرزا (پدر
مرگ ۲۷ شعبان ۱۳۴۳ (قمری)
۲۲ اسفند ۱۳۰۴
۱۹۲۶ (میلادی)
خیابان ایران (عین‌الدوله)، خیابان پهلوی بازارچه سقاباشیتهران
ملیت  ایران
علت مرگ سکته قلبی
جایگاه خاکسپاری گورستان ظهیرالدوله، شمیران
در زمان حکومت اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی
پیشه شاعر
سبک نوشتاری هزلیات
تخلص جلال‌الممالک، فخرالشعرا
فرزندان جعفرقلی میرزا، خسرومیرزا، ربابه
دانشگاه دارالفنون تبریز