اعتکاف
چه خوش باشد دمی خلوت گزیدن زهرچه ماسواللّه دل بریدن
زاهل خانه چندی دور بودن میان موج تنهایی غنودن
زمانی معتکف بودن به کُنجی ز کنجی پر گشودن تا به اوجی
زبان بستن ز هرگفتار واهی تجنّب از منافیّ و مناهی
همه اخلاط را از دل زدودن به سمت حق مطلق رو نمودن
بری گشتن ز اضلال و معاصی تحرّز از همه انفاس عاصی
وضو برساختن از چشمه ی عشق ز خود بی خود شدن از رشحه ی عشق
همه قامت به «قد قامت» سپردن به سوی رستگاری راه بردن
صلاتی عاشقانه ساز کردن به سی رکعت ، نوا آغاز کردن
به« اخلاص» و به« حمدی» خالصانه که یکصد بار خوانی عارفانه
سه روزی را به خلوت صوم بودن همه شب را سهر ، احیا نمودن
هم« انعام» و هم« اسرا» ،« کهف و لقمان» الی آخر نمودن ختم قرآن
به تطهیری که یابی اندرین رود به «تغسیل» و « زیارت »،«ام داوود»
به تسبیح و دعا ،صومِ ثلاثه به زاری و تضرّع استغاثه
به صد دجله چنین اطهر نگردی به نزد حق چنین برتر نگردی
«لایموت»
نظرات شما عزیزان:

پاسخ:سلام دوست عزیز!یه چند تایی سرودم که بعضی از آنها در مجلات ادب فارسی کشور و ماهنامه ها و نشریه ها چاپ گردیده امّا شخصاً برای چاپ آنها اقدام نکرده ام.البته بنده هیچ وقت خودم را شاعر نمی دونم و در اون حد نیستم.گهگاهی به اشاره ی دل کاغذی سیاه می کنیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.